شروع سرانجام افسانه طلای سیاه

به گزارش وبلاگ جناب خان، از سال 1885 همیشه بحث هایی درباره خاتمه عصر نفت مطرح شده است؛ هرچند پیش بینی های زمین شناسان درباره اتمام زودهنگام منابع نفتی هرگز محقق نشد، اما اکنون با تغییرات اساسی که در اقتصاد دنیای و بخش انرژی اتفاق افتاده است به نظر می رسد به روز های خاتمه افسانه پرفروش طلای سیاه نزدیک شده ایم. دنیا ما برای رسیدن به این نقطه خاتمه تا چه اندازه آماده است؟

شروع سرانجام افسانه طلای سیاه

دنیای اقتصاد در ادامه نوشت: شیوع بیماری کووید-19 در صنعت نفت اثرات عمیق و ماندگاری برجای گذاشت و بار دیگر بحث اوج تقاضا و خاتمه عصر نفت را به یکی از جذاب ترین و پر چالش ترین مباحث پیرامون این صنعت تبدیل کرد. ادواردو کامپانلا (Edoardo Campanella) از اعضای مرکز حکمرانی تغییر در دانشگاه IE مادرید و نویسنده کتاب نوستالژی آنگلو: سیاست های هیجانی در غرب درهم شکسته، در وب سایت پراجکت سیندیکیت (Project Syndicate) یادداشتی تحت عنوان خاتمه عصر نفت منتشر نموده است که در آن به آنالیز انتقادی 3 کتاب و بحث های آنان پیرامون خاتمه عصر سوخت های فسیلی پرداخته است.

بخش نخست این یادداشت به آنالیز ایده ها درباره خاتمه عصر نفت از زمانی که طلای سیاه برای نخستین بار توسط بشر شناخته شد تا امروز پرداخته است. او همچنین از تغییر چشم انداز دنیای در صنعت نفت و شکل جدیدی که معادلات در بازار این صنعت دنیای به خود گرفته اند را آنالیز می نماید. کامپانلا در مقدمه خود بر این یادداشت عنوان می نماید: برای بیش از یک قرن صنعت نفت و گاز تقریبا در تمام پیشرفت های ژئوپلیتیکی دنیا نقشی کلیدی ایفا نموده است. اکنون که به نظر می رسد روز های سوخت فسیلی خاتمه رو به اتمام است، زمان آن رسیده تا تنها به آنچه پس از آن خواهد آمد تمرکز نکنیم، بلکه توجه داشته باشیم که به چه چیز هایی برای رسیدن به آن نقطه احتیاج است.

خاتمه نفت؛ از 1885 تا امروز

از سال 1859 که نفت برای اولین بار در شهر کوچک تیتوسویل (Titusville) در ایالت پنسیلوانیای آمریکا فوران کرد، بدبینی در صنعت نفت نفوذ نموده است. برای بسیاری از ناظران آن موقع، طلای سیاه هدیه ای از مادر طبیعت بود که با کشف شدن آن توسط سایرین از میان خواهد رفت. در سال 1885 زمین شناس رسمی ایالت پنسیلوانیا هشدار داد که نمایش حیرت انگیز نفت تنها پدیده ای موقت خواهد بود، پدیده ای که مردان جوان خاتمه آن را خواهند دید.

از آن موقع برآورد هایی درباره کمبود قریب الوقوع نفت وجود داشته است. در دهه 1950 زمین شناس آمریکایی، ماریون کینگ هابرت (Marion King Hubbert) مدل ریاضی پیچیده ای برای تخمین اندازه میدان های نفتی و منابع گاز طبیعی طراحی کرد که ایده اوج نفت را رایج کرد: زمانی که فراوری کاهش ساختاری را آغاز خواهد نمود. در این دیدگاه، نرخ استخراج نفت شکلی زنگوله ای دارد که با شیب افزایشی تا رسیدن به نقطه اوج در دهه 1970 بالا می رود و پس از آن آغاز به ضعیف شدن می نماید. لازم به ذکر نیست که چنین هراس هایی اثبات نشده اند.

هابرت و افراد بی شمار دیگری که این پیش بینی های مخدوش را انجام داده اند، مقیاس واقعی منابع نفتی و همچنین میزان توانایی بشر در راستای غلبه بر محدودیت های فیزیکی برای افزایش استخراج را دست کم گرفته اند. میدان های جدید نفتی به طور منظم کشف می شوند و حوزه های موجود نیز آن گونه که افراد بدبین گمان می کردند، هنوز خالی نشده اند. در واقع به جای رسیدن به نقطه اوج، معین شده است که بهره وری چاه نفت در واقع به سمت ثابت شدن متمایل است.

پیش بینی های هابرت در طول دوره رکود فناوری صنعت نفت و گاز قادر به پیش بینی فرآیند شکست هیدرولیک (Hydraulic Fracking) و حفاری افقی که 60 سال بعد در انقلاب انرژی شیل روی داد و کل این صنعت را از نو شکل داد، نبود. از آن مهم تر اینکه هابرت درباره منبع نقطه اوج اشتباه نموده بود؛ در زمانی که ایالات متحده از یک کشور مستقل در حوزه انرژی به واردنماینده نفت تبدیل شده بود، او تصور می کرد که خالی شدن منابع در سمت تقاضا رخ می دهد تا اینکه در سمت عرضه اتفاق بیفتد.

ولی با این وجود، همان طور که شیخ زکی یمانی (Sheikh Zaki Yamani) وزیر نفت عربستان در سال های 1962 تا 1986 گفته است: عصر پارینه سنگی به علت از میان رفتن سنگ ها به خاتمه نرسید و عصر نفت نیز قبل از تمام شدن نفت خاتمه خواهد یافت. حتی قبل از وقوع پاندمی کرونا انتظار می رفت چند فاکتور کلیدی بر مصرف نفت در بلندمدت تاثیرگذار باشد. فرایند ادامه دار دستاورد ها در حوزه بهره وری انرژی در اقتصاد های نوظهور و بالاخص در چین، تجاری سازی گسترده وسایل نقلیه برقی، افزایش فشار های سیاسی اجتماعی برای کاهش انتشار دی اکسید کربن و فرآیند دنیای سازی پیش بینی های یمانی را تایید می نمایند. حالا همه گیری کرونا سبب افزایش سرعت تغییراتی شده است که قبلا تصور می شد حداقل یک دهه بعد رخ خواهند داد.

شرکت نفت نروژی دی ان وی (DNV) مدعی شده که تقاضای نفت در سال 2019 به اوج رسیده و اکنون در راستا کاهشی خود قرار گرفته است. شرکت نفت بریتانیایی بی پی (BP) هم می گوید که تقاضا ممکن است در طول این دهه حداقل 10 درصد کاهش یابد و در طول 20 سال آینده تا 50 درصد افت کند. ولی این پیش بینی ها نیز می توانند مانند پیش بینی هابرت غیرقابل اتکا باشند. هیچ کس نمی تواند بگوید که چه زمانی تقاضای نفت از میان خواهد رفت.

چیزی که به نظر حتمی می رسد این است که در میانه یک تغییر پارادایم از کمبود نفت به سمت فراوانی آن قرار داریم. در عین حال، حرکت به سمت انرژی های تجدیدپذیر به این معناست که رجحان بی، چون و چرای نفت در حال خاتمه یافتن است. این تحول تاریخی - دنیای پیامد های گسترده ژئوپلیتیکی و اقتصادی خواهد داشت که سه کتاب مورد آنالیز می تواند ما را در درک بهتر آن ها یاری دهند.

تغییر در چشم انداز؛ عروج عرضه

همه گیری بیماری کووید-19 محتوای بسیاری از کتاب ها با موضوعات دنیای، که قرار بود برای سال 2020 به چاپ برسند را از موضوعیت خارج کرد. نگاه به آینده از چشم انداز زمانی که هنوز ویروس کرونا دنیا را تحت تاثیر خود قرار نداده بود، مانند پیش بینی بلند مدت فرایند جنگ سرد بلافاصله پس از خراب کردن دیوار برلین است. حتی در صورتی که معتقد باشیم کووید-19 تنها به وقایع تاریخی سرعت بخشیده است، پیامد های آن - بالاخص برای صنعت انرژی - آنچنان وسیع بوده که قابل چشم پوشی نیستند.

خوشبختانه به نظر می رسد دنیل یارگین (Daniel Yergin) در آخرین کتابش با نام نقشه جدید (The New Map) آزمون زمان را پشت سر گذاشته است. او در سال 1992 برای نگارش تاریخ حماسی صنعت نفت و نقش آن در وقایع اقتصادی، سیاسی و نظامی قرن گذشته جایزه معتبر پولیتزر را دریافت کرد. آخرین کتاب او، اما مقیاس کوچک تری را در برمی گیرد و به اندازه کتاب برنده پولیتزر او درخشان نیست، ولی برای کسانی که می خواهند بدانند صنعت نفت به کدام سو در حال حرکت است، می تواند آغاز خوبی باشد.

یارگین این نکته را از قلم انداخته است که همه گیری کرونا، سرعت گذار به سمت کاهش انتشار کربن را افزایش داده است و می گوید نفت برای مدت زمانی طولانی صندلی خود را به عنوان کالایی دنیای حفظ خواهد نمود. از نظر او به رغم وجود نیروی محرکی که در پس استراتژی های کربن زدایی و تعهدات اقلیمی وجود دارد، تغییر به سمت انرژی های تجدیدپذیر به لحاظ اقتصادی بسیار هزینه بر و به لحاظ تکنولوژیکی بسیار سخت است.

یارگین یادآوری می نماید که 80 درصد زنجیره تامین انرژی مورداحتیاج دنیا همچنان به زغال سنگ، نفت و گاز وابسته است و این سهم در طول 30 سال گذشته تنها به میزان اندکی تغییر یافته است؛ بنابراین اهدافی مانند کاهش انتشار دی اکسید کربن و به صفر رساندن آن تا سال 2050 دور از ذهن به نظر می رسد.

در اروپا که درآمد سرانه هر فرد 38 هزار دلار در سال است، باید انتشار سرانه دی اکسید کربن به همان اندازه ای باشد که در هند هم باید انجام دهد، در حالی که درآمد سرانه در این کشور تنها2 هزار دلار در سال است. این مساله به معنای جدایی رشد از مصرف منابع در مقیاسی بی سابقه و با سرعتی بی سابقه است. شاید به همین دلیل یرگین ترجیح می دهد تمرکز خود را بر روی چگونگی تحولات بخش عرضه نفت بگذارد.

انقلاب شیل که سال ها قبل در آمریکا آغاز شد منبع اصلی تغییر را نمایان می نماید؛ در فاصله سال های 2008 تا 2020 فراوری نفت آمریکا تقریبا سه برابر افزایش یافت و این کشور را به عظیم ترین فراورینماینده نفت در دنیا تبدیل کرد. در سال 2014 فراوری نفت تگزاس به تنهایی بیش از مکزیک و به غیر از عراق و عربستان سعودی از هر فراوری نماینده نفت دیگری در اوپک بیشتر بود. این اتفاق پیامد های ژئوپلتیکی عمیقی را با خود به همراه داشته است.

اگرچه ایالات متحده هنوز مقادیر زیادی نفت خام از خاورمیانه وارد می نماید - که برای پالایشگران آمریکایی بسیار بهتر از نفت تگزاس است-، اما امروزه امنیت انرژی بسیار بالاتری نسبت به دهه های گذشته دارد. دونالد ترامپ در طول دوران ریاست جمهوری خود کوشش کرد تا با تبلیغ ایده سلطه انرژی آمریکا به عنوان یک هدف استراتژیک، قدمی فراتر بگذارد.

به گفته وزیر انرژی دولت ترامپ، ریک پری (Rick Perrry) یک آمریکای مسلط بر بخش انرژی به معنای کشوری امن و آزاد از توفان های ژئوپلیتیکی دیگر ملت هایی است که به دنبال استفاده از منابع انرژی خود به عنوان سلاح اقتصادی هستند. اما واقعیت این است که حتی اگر فراورینمایندگان نفت شیل آمریکا کل صنعت نفت را هم زیر و زبر نمایند، آمریکا بازهم فقط در تامین انرژی انعطاف پذیری به دست آورده است و نه استقلال، حال تسلط که دیگر جای خود دارد.

بازندگان عظیم؛ اوپکی ها و روسیه

اما فراوری نمایندگان نفت خاورمیانه را می توان در میان بازندگان عظیم انقلاب شیل قرار داد؛ تحول و تغییر فاز در صنعت نفت، دارایی های عمومی کشور هایی را که برای اجرای برنامه های اجتماعی و حفظ ثبات سیاسی خود به درآمد های نفتی وابسته اند به خطر انداخته است.

عربستان سعودی در روز های اوج تقاضای نفت یاری های اقتصادی بسیاری را به مردم خود اهدا می کرد، ولی بعد از جاری شدن سیل نفت شیل در سال 2014 و زمانی که قیمت نفت برنت از حدود 110 دلار در بشکه به کمتر از 30 دلار سقوط کرد، درآمد های حاصل از صادرات نفت سعودی از 321 میلیارد دلار در سال 2013 به 136 میلیارد در سال 2016 سقوط کرد و باعث شد تا دولت رفاه این کشور تحت فشار بسیار زیادی قرار گیرد.

از سوی دیگر گاز LNG فراوری آمریکا با فراهم آوردن فرصت کاهش وابستگی اروپا به روسیه، قیمت های گاز روسیه را در هم شکست. اکنون با توجه به اهرم فشار های روسیه در برابر اروپا، این کشور برای برطرف احتیاج های چین به سمت شرق چرخیده است؛ در سال 2009 بانک توسعه چین برای توسعه میدان های نفتی جدید و ساخت خط لوله ای که 300 هزار بشکه در روز را برای چین تامین کند، 25میلیارد دلار به کرملین وام داد.

علاوه بر این، استراتژی تهاجمی چین در دریای جنوبی نه تن ها به دنبال منابع احتاقتصادی نفت و گاز، بلکه هدف تامین امنیت راستا واردات نفت و گاز را هم مدنظر دارد، نفت و گازی که اقتصاد این کشور را به پیش می برد. با این وجود، در حالی که چین سهم نامتناسبی از مصرف زغال سنگ دنیا را به خود اختصاص داده است (چین و هند به تنهایی مصرف نماینده دوسوم زغال سنگ دنیا هستند)، در عصر انرژی های پاک نسبت به آمریکا در صندلی مناسب تری قرار گرفته است، به طوری که علاوه بر تسلط بر زنجیره عرضه باتری های لیتیومی، بیش از 70 درصد از ماژول های خورشیدی دنیا نیز در چین فراوری می شوند و نزدیک به نیمی از ظرفیت فراوری توربین های بادی دنیا هم متعلق به این کشور است.

منبع: فرارو

به "شروع سرانجام افسانه طلای سیاه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شروع سرانجام افسانه طلای سیاه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید